۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

در حکومت عدل علی و اسلام ناب محمدی چه می گذرد!؟

آزادی متجاوزان به زن جوان ظرف چندساعت!
5 شرور سابقه‌دار كه پس از ربودن یك زن جوان، او را در بیابان‌های اطراف تهران مورد آزار و اذیت قرار داده بودند دستگیر ، اما پس از انتقال به دادسرا آزاد شدند.


یك منبع آگاه با اعلا‌م این خبر به «جام جم » گفت :، روز جمعه ماموران پاسگاه انتظامی 211 قلعه‌نو حوالی باقرشهر هنگام گشتزنی در بیابان‌های منطقه با مشاهده زن جوانی كه هراسان در حال فرار بود به تحقیق از وی پرداختند كه معلوم شد او 2 ساعت پیش وقتی به قصد عزیمت به منزل خود سوار یك خودروی مسافربر شخصی شده، 2 سرنشین خودرو با تهدید چاقو او را به بیابان‌‌های منطقه منتقل كرده و در این محل 3 نفر دیگر نیز به آنها ملحق شده و همگی زن جوان را مورد آزار و اذیت قرار داده و پول‌ها و طلاهای او را نیز به سرقت برده‌اند.

به دنبال این اظهارات تكاندهنده، ماموران با به دست آوردن نشانی‌ تبهكاران، دقایقی بعد یكی از متهمان به نام محسن را كه در حال فرار از منطقه بود، دستگیر كردند.

به گفته منبع مذكور،با شناسایی این مجرم شرور از سوی زن شاكی، پرونده‌ای در این ارتباط تشكیل و به دادگاه كیفری ارسال شد.دستور تحقیقات تكمیلی نیز در دادسرای كهریزك صادر و پرونده به دستور دادرس یكی از شعبه های قضایی برای شناسایی و دستگیری دیگر تبهكاران فراری به پایگاه نهم پلیس آگاهی ارجاع شد.

مجرمان سابقه‌دار

با بررسی و تحقیق در خصوص این پرونده از سوی كارآگاهان پایگاه نهم پلیس آگاهی، ابتدا تحقیق از محسن (متهم دستگیر شده) آغاز شد كه وی گفت من و دوستانم زن جوان را به بیابان برده و در آنجا مورد آزار و اذیت قرار دادیم.

با اعتراف متهم و شناسایی همدستان وی، ماموران پلیس در اقدامی ضربتی 4 متهم دیگر این پرونده به نام‌های ماشاءالله (سارق سابقه‌دار كیف‌قاپ)، محمد (سارق و شرور سابقه‌دار)، حسن (شرور سابقه‌دار) و داوود را در مخفیگاه‌های خود دستگیر كردند.

منبع آگاه به «جام جم» گفت : با دستگیری تبهكاران و اعتراف صریح آنها به جرم شیطانی، آنان پس از انتقال به شعبه ... كهریزك تحت بازجویی قرار گرفتند اما 4 نفر از آنان به نام‌های ماشاءالله، داوود، محمد و حسن با تشخیص دادرس شعبه بدون قید و شرط آزاد شدند و فقط یكی از متهمان به بازداشتگاه منتقل شد كه او نیز با پرداخت 20 میلیون تومان به یك وكیل و ارائه كپی كارت ملی، زمینه آزادی خویش را فراهم ساخت و بلافاصله، بازداشتگاه را ترك كرد.

پیگیری خبرنگاران گروه حوادث جام‌جم حاكی است كه این متهمان از افراد شرور منطقه‌ باقرشهر و شهرك‌های اطراف هستند .

بیانیه ی سازمان عفو بین الملل در مورد اعدام فعالین سیاسی در کردستان ایران توسط رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی

Iran: Authorities must stop imminent execution of Kurdish man
13 November 2009

The Iranian authorities must halt the imminent execution of Sherko Moarefi, a Kurdish man convicted of “enmity against God” over his alleged membership of a proscribed Kurdish organization, Amnesty International said today.

Sherko Moarefi was transferred to solitary confinement in the death row section of Saqez prison on Thursday. It is feared this is a prelude to his execution, which could take place as early as tomorrow.
Another Iranian Kurdish man, Habibollah Latifi, is also feared to be at imminent risk of execution.

On Wednesday, Ehsan Fattahian was executed in Sanandaj by the Iranian authorities after being convicted on similar charges.

The executions appear to have been scheduled in reprisal for a spate of assassinations and attempted assassinations of officials in Kordestan province which took place between 9 and 19 September and were widely reported in Iran. Amnesty International has condemned the attacks, which targeted civilian officials.

At least 10 other Kurdish men and one woman are believed to be on death row in Iran in connection with their membership of and activities in support of proscribed Kurdish organizations.

Amnesty International continues to urge the Iranian authorities to impose an immediate and comprehensive moratorium on executions, as a first step towards ending the use of this punishment.

Ends

Notes to editors

Sherko Moarefi’s lawyer, Khalil Bahramian, is available for interview.

To request an interview please contact Amnesty International Press Office on +44 20 7413 5566

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

روزی که کمترین سرود بوسه است!

این اولین پستی است که در اولین وبلاگ ام می گذارم!نمی دونم بتونم که هر روز پست جدید بذارم ولی سعی میکنم حداقل هفته ای یک پست بذارم. با وجودی که برای تبلیغ آیین زرتشتی وبلاگ زده ام ولی سعی می کنم در کنار این کار پست های سیاسی و اجتماعی هم بذارم.معمولا رسم است که اول کار در مورد خودتون بنویسید بعد به چیزای دیگه بپردازین ولی من آخر کارمی خوام در مورد خودم بگم که از اسلام متنفرم و برای این آیین زرتشتی را برگزیده ام چون برخلاف اسلام سرشاز از انساندوستی و صلح و شادی و زیبایی است.
می دانم روزی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد!
ومهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است
وهر انسان
برای هر انسان
برادری است!
ومن آن روز را انتظار می کشم
حتی اگر دیگر نباشم

زندگی نامه ی زرتشت

درين نوشته بگونه اي کوتاه آورده مي شود که زرتشت از چه و چگونه ساخته شد و براي چه پا بدين دنيا گذاشت و دليل مبارزه اش چيست.

از انروز که اهريمن بد نهاد به جنگ با هرمزد آغاز کرد ، شش هزار سال گذشته بود و درين مدت، اهرمن دوبار با (آفات و ديوان و تاريکي و بيماري و درد و نياز و خشم و دروغ) به جهان هورمزد کمين زده و آب و خاک و گياه و حيوان و مردم را آزار کرده بود. در سه هزار سال سوم، هورمزد براي رهايي ازين آفت ها ، زرتشت را به اين گيتي فرستاد و دين و آيينهاي خود را به او سپرد تا مردمان را به سوي نيکي راهبري کند و جهان را به راستي و پاکي و آباداني از شر و بديِ اهريمن آزاد گرداند تا پيروزي هورمزد به انجام برسد. در پايان آن سه هزار سال، (رستاخيز) خواهد شد و بدي و زشتي و ناپاکي از ميان بر خواهد خاست و دست اهريمن تا ابد از دامان آفريدگان اهورامزدا کوتاه خواهد شد و جهان، پاک و فرِ نخستين را باز خواهد يافت.

بنابر گفتارهاي زرتشتي ، براي زادن زرتشت سه چيز از جهان بالا بهم پيوست: نخست، فره ي زرتشت که فروغ و شکوه ايزدي بود، دوم روان بود و سوم، تن. اينک بهترست به تشريح هريک ازين سه عنصر و چگونگي همگون شدن انها براي زايش اشو زرتشت پرداخته شود تا خواننده اي که بتازگي به کاوش در دين زرتشت علاقمند شده است بداند که خوشحالي و شگفتي زرتشتيان از زايش اشو زرتشت از چه روست.

فره ي زرتشت

فره ي زرتشت را اهورا مزدا از «روشنايي بيکران» که در «سپهر ششم» بود بنا کرد و از آنجا به خورشيد و از آنجا به ماه و از انجا به سپهر ستارگان که در زير سپهر ماه بود، فرود آورد. از «سپهر ستارگان» ، فره ي زرتشت به آتشگاه خاندان «فِراهيم روان زُيش» فرود آمد. از آن پس ، آتشگاه فراهيم بدون نيازمندي به چوب و هيمه ، پيوسته و با فروغ بسيار مي سوخت. فراهيم نياي زرتشت شد و فره ي زرتشت از اتشگاه خانه در وجود زن فراهيم که فرزندي را آبستن بود داخل شد. پس از چندي زن فراهيم دختري بدنيا اورد که نامش را «دغدوا» يا «دغدو» گذاردند. دغدوا همچون ديگر کودکان رشد ميکرد و چون فره ي ايزدي را در وجود خود داشت چون چراغ ميدرخشيد و نور مي پراکند.

از ديگر سو، اهريمنان که از زادن زرتشت بيم داشتند ، وسيله انگيختند تا فراهيم و ديگر مردمان گمان کنند که دغدوا ازينرو انچنان ميدرخشد که با جادوگران راه دارد. پس فراهيم فريب خورد و دغدوا را از خانه و قبيله ي خويش راند. دغدوا در مسير آوارگي خود به قبيله ي «سپيتمان» رسيد و در خانه ي سرور قبيله فرود آمد. پس از چندي دغدو با «پوروشَسپ»، فرزند رئيس قبيله ازدواج کرد. بدين گونه بود که فره ي زرتشت از خاندان فراهيم به خاندان سپيتمان و پوروشسپ، پدر زرتشت رسيد.

روان زرتشت

روان زرتشت را هورمزد بگونه ي «ايزدان بهشتي» آفريد. پيش از آنکه زرتشت به جهان زيرين بيايد، روان وي در جهان بالا ميزيست. چون زمان زادن زردشت رسيد «بهمن» و «ارديبهشت» از ايزدان مينوي و ياوران هورمزد، ساقه ي بلند و زيبايي از گياه «هَوم» را از سپهر ششم که جايگاه روشنايي بيکران است، برگرفتند و بزمين فرود آمدند و آنرا بر سر درختي که دو مرغ برآن آشيانه داشتند فرود آوردند.

«مار»ي به آشيانه راه يافت و چوجه ي مرغان را فرو برد. آنگاه ساقه ي هوم، مار را کشت و مرغکان را رهايي بخشيد. آنگاه روزي پوروشسپ که تازه دغدوا را بزني گرفته بود درپي گله به چراگاه رفت . در راه ، بهمن و ارديبهشت بر او آشکار شدند و او را بسوي درختي که ساقه ي هوم برآن بود رهبري کردند. پوروشسپ بياري اين دو مهين-فرشته، ساقه ي مقدس را بدست آورد و آنرا بخانه برد و بزن خويش سپرد تا آنرا نگاه دارد.

تن زرتشت

گوهرِ تن اشو زرتشت از «آب و گياه» بدست «خورداد» و «امرداد» ، دو ايزد ديگر از ياوران هورمزد ساخته شد. خورداد، «ايزد آبها» ست و امرداد ، «ايزد گياهان». پس خورداد و مرداد در آسمان، ابر انگيختند و باران فرواني بر زمين باريد. چارپايان و مردمان شاد شدند و گياهان، تازه و خرم گرديدند. مايه ي تن زرتشت، که خورداد و امرداد در باران نشانده بودندش، با قطرات باران بزمين رسيد و در دل گياه جاي گرفت.

آنگاه پوروشسپ براهنمايي خورداد و امرداد، شش گاو پرمايه برداشت و به چراگاه برد. گاوان از گياهاني که مايه ي تن زرتشت در آنها بود خوردند. بزودي پستانهاي گاوان پرشير شد و مايه ي تن زرتشت به شير انها آميخت. پوروشسپ گاوان را بخانه برد و به دغدو سپردشان تا انها را بدوشد. آنگاه زن و شوي اش ، ساقه ي گياه مقدس هوم را که بياري بهمن و ارديبهشت بدست آورده بودند ، نرم کردند و در شير آميختند و از آن خوردند.

بدين گونه؛ روان زرتشت و مايه ي تن وي در وجود دغدوا با فره ي زرتشت گرد آمد و پس از چندي زرتشت براي راهبري دين و آيين هورمزد در ششم فروردينگان از مادرش دغدوا در کنار درياي چي چست اروميه زاده شد.